بی تو، ای سرو روان! با گل و گلشن چه کنم؟
زلف سنبل چه کشم؟ عارض سوسن چه کنم؟
خون من ریختی از ناوک دلدوز فراق،
خود بگو، با تو من ای دیده روشن! چه کنم؟
بی تو، ای سرو روان! با گل و گلشن چه کنم؟
زلف سنبل چه کشم؟ عارض سوسن چه کنم؟
خون من ریختی از ناوک دلدوز فراق،
خود بگو، با تو من ای دیده روشن! چه کنم؟