خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت.
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت.
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت.
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت.