کرم ز دور چرخ به سامان نمی رسد.
خون شد دلم ز درد و به درمان نمی رسد.
با خاک راه، راست شدم همچو باد و، باز
تا آب روی می رسدم، نان نمی رسد.
کرم ز دور چرخ به سامان نمی رسد.
خون شد دلم ز درد و به درمان نمی رسد.
با خاک راه، راست شدم همچو باد و، باز
تا آب روی می رسدم، نان نمی رسد.