در خرابات مغان نور خدا می بینم.
این عجب بین که چه نوری است و کجا می بینم!
کیست دردی کش این میکده، یارب! که درش
قبله حاجت و محراب دعا می بینم؟
جلوه بر من مفروش، ای مَلِک الحاج! که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم!
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مساله بی چون و چرا می بینم.