شرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
مگر یک دم برآسایم ز دنیا و شر و شورش.
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش؛
مذاق حرص و آز، ای دل، بشوی از تلخ و از شورش!
شرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
مگر یک دم برآسایم ز دنیا و شر و شورش.
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش؛
مذاق حرص و آز، ای دل، بشوی از تلخ و از شورش!