روی تو کس ندید و، هزارت رقیب هست.
در غنچه ای هنوز و، صدت عندلیب است.
گر آمدم به کوی توچندین غریب نیست:
چون من، در این دیار، فراوان غریب است.
هر چند دورم از تو که دور از تو کس مباد!
لیکن امید وصل توام عنقریب هست:
عاشق که شد که، یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه! درد نیست، وگرنه طبیب هست!
آنجا که کار صومعه را جلوه می دهند
ناموس دیر راهب و نام صلیب هست.
در عشق، خانقاه و خرابات شرط نیست
هر جا که هست، پرتو روی حبیب هست.
فریاد حافظ، این همه، آخر به هرزه نیست:
هم قصه ای غریب و حدیثی عجیب هست.