Skip to main content

روی تو کس ندید و، هزارت رقیب هست.

در غنچه ای هنوز و، صدت عندلیب است.

گر آمدم به کوی توچندین غریب نیست:

چون من، در این دیار، فراوان غریب است.

هر چند دورم از تو که دور از تو کس مباد!

لیکن امید وصل توام عنقریب هست:

عاشق که شد که، یار به حالش نظر نکرد؟

ای خواجه! درد نیست، وگرنه طبیب هست!

 

آنجا که کار صومعه را جلوه می دهند

ناموس دیر راهب و نام صلیب هست.

در عشق، خانقاه و خرابات شرط نیست

هر جا که هست، پرتو روی حبیب هست.

 

فریاد حافظ، این همه، آخر به هرزه نیست:

هم قصه ای غریب و حدیثی عجیب هست.